آمده ام نازت را بکشم
یا حبیب من لا حبیب له
آمده ام دل تنگم را نوازش کنی
آمده ام دمی مرا از این دنیای خاکی رها کنی
آمده ام مرا از من جدا کنی
آمده ام درب عشقت را به روی من باز کنی
آمده ام همین امشب مرا از ظلمت رها کنی
آمده ام اشکهایم را فقط توپاک کنی
چشمهای تو غرق ناز ، چشمهای من غرق نیاز
نازنین ! آمده ام نگاهم کنی
آمده ام کمیل بخوانم
یا نور یا قدوس
یا اول الاولین و یا آخر الاخرین
)))))))))))))))))))))))))))))))((((((((((((((((((((((((((((
عزیزترینم ! بیا با هم رو راست باشیم
نه می خوام از جهنمت بترسم ، نه به شوق بهشت قدمی بردارم
آخه نه آتیش جهنم می تونه بدون اذن تو من رو بسوزونه
و نه بهشت بدون لبخند تو برام معنی داره
من از تو می ترسم
از ذات ِ قادر و بی همتای تو
از خود ِ خودت
و لبخند تو رو می خوام که بی لبخند تو در هیچ بهشتی به روم باز نمیشه
تو نگاری هستی که یاور و حامی دل تنها و خسته ی منه
به خودت قسم هیچ نگاری نمی تونه جای تو رو برام بگیره
همه مثل من ضعیفند و محتاج ...
هیچ کس نمی تونه این عطش و نیاز من رو به آرامش برطرف کنه
نه پول ، نه رفاه ، نه دوست و نه حتی بهشت
نمی تونه اون آرامشی رو که با تو حرف زدن به دست میارم بهم بده ...
تو همونی که می مونی به خاطرم
حتی اگه من برم از یاد خودم