گلوگاه سیتی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

فرار مغزها - شفیعی کدکنی هم ترک دیار کرد

به کجا چنین شتابان ؟ دکتر شفیعی کدکنی
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را

 

آری دکتر محمد رضا کدکنی هم رفتنی شد؛ یعنی هجرت را به ماندن و ایستادن ترجیح داد... احتمالا برایش بسیار سخت بود دیدن آنچه بر سر مردمش آوردند و تاب ایستادن در برابر طوفان خشم و کینه را نداشت. باید می‏رفت... آنجا قدر انسان را به اندازه‏تر می‏دانند آنجا شان آدمی را انسانی‏تر می‏خوانند. دیگران هم خواهند رفت و چون گذشته‏گان. چندی است بازار هجرت داغ است و وطن داغدار و لاله‏گون.